Sunday 13 October 2013

حرف های خصوصی از یک رویای خصوصی

مطلب زیر را بعد از تماشای کار "یک رویای خصوصی" برای هفته نامه پرشین چاپ لندن نوشتم که در سرمقاله شماره 316 درج گردید و در آن به نکاتی از رفتارهای مشترک ما ایرانیان، در تماشای یک کار هنری پرداختم/.
عکاس: امید مهاجرانی

مطالبی که در زیر می آورم را، نمی خواهم غیر ایرانیان بخوانند. این سخن کوتاه، درد دلی با خودمانی هاست. با کسانی که خاطره های مشترک زیاد دارم. با کسانی که زبان و فرهنگ مشترک دارم، با کسانی که ستاره های تئاتر و سینما و تلویزیون شان با من یکی است. با کسانی که دقیقا مثل خودم، تا اسم "بهروز وثوقی" را می شنوند، نا خودآگاه قیصر را به یاد می آورند. حرف هایی که می خواهم بزنم را، دوست ندارم هیچ غریبه ای بخواند. این حرف ها از جنس ایرانی است و فقط برای ایرانیان قابل فهم است. برای ما که "گلشیفته ی فراهانی" را دوست داریم و برایمان یاد آور فیلم های "میم مثل مادر" و یا شخصیت هانیه ی "علی سنتوری" است، من با این "ما" ها کار دارم. برای ما که فرقی نمی کند محتوای نمایش یا فیلمی که ستاره هایمان بازی می کنند، چیست ولی، فقط به عشق اینکه ستاره های آسمان هنرمان در آن کار، ایفای نقش می کنند، هر مبلغی که باشد می پردازیم، و به تماشای آن می رویم. باز هم می گویم، من با تک تک این "ما" ها کار دارم.
از حاشیه که بگذریم، دلم می خواهد مستقیم سر اصل مطلب بروم. هفته ی گذشته در روز یکشنبه، نمایشی تحت عنوان "یک رویای خصوصی" روی صحنه رفت. کمتر ایرانی پیدا می شود که از این رویداد و برنامه بی خبر مانده باشد. برنامه گذاران این برنامه، که از ماه ها قبل، با شیوه های مختلف تبلیغاتی، سعی بر آن داشتند که ایرانیان انگلستان را، با اطلاع سازند، در هر نشریه و مدیایی که می شد، آگهی تبلیغاتی گذاشتند تا این، رویداد مهم فرهنگی، با کیفیتی هر چه بهتر، برگزار گردد. الحق و والانصاف هم چیزی کم نگذاشتند و تمامی تلاشهای شبانه روزی آنها را که خود بنده، تا حدود زیادی، از آنها با خبر هستم را، تقدیر می کنم. از زمان بندی مناسب برای تبلیغات تا قراردادن آگهی ها در بهترین مکان های موجود، از هماهنگی با هنرمندان تا هماهنگی های لازم برای رزرو کردن سالن تئاتر، همه و همه به بهترین شکل ممکن انجام گردید. حتی سالنی که برای اجرای این نمایش در نظر گرفته بودند نیز، یکی از مجلل ترین سالن های تئاتر انگلستان بود (رجوع شود به مقاله "صحنه ی نمایشی با قدمت بیش از 350 سال" نوشته ی اینجانب، چاپ شده در شماره 305 هفته نامه پرشین). با تفاصیلی که از این سالن نمودم، جای تعجب هم نبود که علاقمندان این نمایش، قیمت های 35 تا 80 پوندی را برای این برنامه، باید پرداخت می کردند. قیمت هایی که به راحتی می توان با آن، بلیط یکی از بهترین نمایش های موزیکال انگلستان را، مثل "چارلی و کارخانه شکلات" که اتفاقا در همان سالن نیز در حال حاضر، اجرا می شود را تهیه کرد. 
و خوب، طبیعتا باید بدانید، که وقتی صحبت از موزیکال "چارلی و کارخانه شکلات" می کنم، صحبت از یک نمایش با شکوه در یک سالن با شکوه می کنم، نه نمایشی با چند استند و بنر، یک میز، یک لپ تاپ و تعدادی لوازم معمولی. وقتی مثال "چارلی و کارخانه شکلات" را می آورم، نمایشی را می گویم که بالای 150 نفر در ساخت آن مشغول کار بودند و هنوز هم هستند و هزینه ای بیش 200 هزار پوند برای ساخت صحنه آن هزینه شده است. با این حال، بنده شخصا معتقد به این هستم که جایگاه هنرمندان ایرانی حتی سالن هایی بهتر از اینگونه سالن هاست و ما باید به روزی برسیم که اجراهای تئاترمان، با شکوه و عظمت باشد. 
موضوعی که اما برای من تماشاگر، جدا از اینکه به عنوان یک خبرنگار به سالن برای تهیه گزارش بروم جالب بود، رفتار ما ایرانیان در برنامه های فرهنگی امان است.
ما ایرانیان چندین که چه عرض کنم، چندین هزار بارزه مشخص داریم، که بنده جهت یادآوری به نکاتی از آنها در زیر اشاره می کنم. در ابتدا، با دیر رفتن به کنسرت ها و تئاترهایمان، میخ ایرانی بودن خود را بر زمین می کوبیم و به قول معروف، ایرانی بازی خود را در می آوریم و به رخ جهانیان می کشانیم. به طوری که در همین اجرای نمایش "یک رویای خصوصی" که قرار بود ساعت 7.30 درب های سالن باز و در ساعت 8 نمایش شروع شود، جالب است بدانیم که، درب های سالن 7.30 باز شد ولی، ساعت 8.45 دقیقه هم گذشته بود که هنوز عده ای از ما ایرانیان عزیز، با فراغ بال و خیالی آسوده، مشغول تهیه عکس یادگاری در وردیه سالن بودیم. چهره ی سراسر تعجب و البته عصبانی کارکنان سالن تئاتر، که با فریادهای خود، دچار آسیب دیدگی حنجره شده بودند، دست آخر پیغامی برای ما تماشاچیان عزیز بود که انگار، وقت رفتن به داخل سالن نمایش نیز، فرا رسیده است. 
دومین موضوعی که برای من جالب تر از اولی بود، کف و سوت زدن ما تماشاگران عزیز در صحنه تئاتر، با ورود "گلشیفته فراهانی" بود که این هم خود نیز، از عادات قدیمی ما ایرانیان است که با دیدن شخصی که مدت های زیادی او را ندیده ایم، به ما دست می دهد و به عبارتی ذوق زده می شویم. اجرای این حرکت نمادین برای نشان دادن ذوق و هیجان خود، مانعی که ندارد هیچ، بلکه بسیار شیرین هم هست. ولی این نکته را نباید فراموش کنیم که آن بازیگر روی صحنه، جدا از اینکه چه کسی باشد(حتی گلشیفته فراهانی و یا آقا بهروز وثوقی) برای حضور و اجرا در روی صحنه، نیاز به تمرکز دارد که با این فوران هیجان از سوی ما، تمرکز کسب شده تبدیل به یک وحشتی جانسوز می گردد که روح بازیگر در آن لحظه تجربه می کند. 
این را هم خاطرنشان کنم به شما قول هم می دهم که، سوت تشویقِ ما، به ذوقِ گفتن یک دیالوگ از سوی یک بازیگر، می تواند در دهان ما امن بماند و می توانیم همه ی آنها را در لحظه تشویق حضار در پایان نمایش، نثار بازیگران مورد علاقه امان کنیم. 
صدا کردن دوستمان که در آن طرف سالن نمایش نشسته نیز، آن هم در زمانی که نمایش در حال اجراست، کاری ناپسند و ممکن است تبدیل به فرصتی برای دیگران جهت نثار الفاظ رکیک به بستگان ما شود. 
قدم زدن و رفت و آمد در سالنی که نمایش در آن، در حال اجراست نیز از دیگر مواردی است که می تواند نتیجه ای مشابه با همان صدا زدن دوستمان در آن طرف سالن داشته باشد. موارد بسیاری از این دست، هم از نظر رفت و آمد در سالن و هم از نظر نتیجه آن که مفصلا توضیح دادم، در همین اجرای نمایش "یک رویای خصوصی" مشاهده شد که برای بنده به عنوان کسی که در انگلستان، به تماشای تئاتر های مختلف و زیادی می رود، حقیقتا" تجربه ای نادر بود. خلاصه ی کلام اینکه، سالن تئاتر در زمانی که نمایش در حال اجراست، گذر لوطی صالح بازار تهران نیست که هر موقع بخواهیم بیاییم و هر موقع نیازش را حس کردیم، به بهانه ای از سالن، خارج شویم. برای این کار، زمان مناسبی در میانه ی نمایش در نظر گرفته شده است، که می توان بدون هیچ مزاحمتی برای دیگران، از آن فرصت استفاده کرد.
نکته ی دیگری که دوست دارم بیان کنم این است که، می شود کمی مخاطب حرفه ای تری شویم. یعنی اینکه به جای رفتن به تئاتر، فقط برای دیدن "آقا بهروز" (وثوقی)، حرف، مذمون و کیفیت نمایش را نیز در نظر داشته باشیم و اگر ستاره های دوست داشتنی ما، حتی اگر "بهروز وثوقی" عزیز، "گلشیفته فراهانی" گرامی و "سوسن فرخ نیا" ی بزرگوار، کاری پایین تر از سطح توقع ما از توانایی آنها، ارائه کردند، جدا از هرگونه غرض ورزی و فقط از جایگاه عشقی که به آنها داریم، به هنرمندانمان گوشزد کنیم که در آینده، به جای کاری صرفا تجاری، کاری هنرمندانه تر از ستاره های خود ببینیم. حتی اگر به کیفیت کارهای هنرمندان امان نیز فکر نمی کنیم، به بهایی که برای تهیه بلیط پرداخت کرده ایم، فکر کنیم و برای آن هم که شده، کارهای به اصطلاح هنری را، نقد منصفانه نماییم. 
به هر حال، از تمامی دست اندرکاران اجرای این نمایش، قدردانی می کنم که با یک اجرای دو و نیم ساعته، تصویری کلی از برخی عادات ما ایرانیان در مکان های هنری، ارائه نمودند.

هفته نامه پرشین، شماره 316 

No comments:

Post a Comment