Thursday 3 May 2012

روایتی از سرنوشت تئاتر در انگلستان


تئاتر "الیزابت" و نام "ویلیام شکسپیر"، نامهایی هستند که به طور جداناپذیری به هم متصل هم می باشند. نمایشنامه نویسان بزرگی چه هم عصر شکسپیر و چه حتی بعد او به وجود آمده اند.
یکی از موفق ترین آنها "کریستفر مارلو" می باشد که در نظر بسیاری از منتقدان حتی برتر از شکسپیر می باشد. با این وجود نبوغ و استعداد او در سنین جوانی و با مرگش در یک صحنه دعوا در یکی از میخانه ها توسط فرورفتن چاقو در چشمش از بین رفت.
تئاتر در ابتدا در انگلستان چهره ناخوشایندی داشت. مقامات حکومتی لندن اجازه نمی دادند تئاترها در لندن اجرا شوند به همین خاطر آنها به ناچار در اطراف شهر لندن و در سرتاسر رودخانه تیمز و "
Southwark" به اجرای نمایش های خود در مکان های سرباز می پرداختند.
اولین سالن تئاتر به شکلی که ما امروزه می شناسیم، سالن تئاتر "
Shoreditch" بود که در سال 1576 ساخته شده است.
تا قبل از آن نمایشها یا در حیاط کاروانسراها و یا گاهی اوقات در خانه های نجیب زادگان برگزار می شد. با این حال یک نجیب زاده باید بسیار مراقب می بود تا چه نمایشنامه ای را اجرا می کند چون که به راحتی، اجرای نمایشی که هرگونه موضوعات بحث برانگیز و یا مسائل سیاسی داشت، می توانست برای برگزارکننده ی آن دردسر ایجاد نماید.
بعد از این، تئاترها در فضای باز شکل گرفت که از جمله ی آنها می توان به "تئاتر رز" (1587)، "تئاتر امید" (1613) و از معروفترین آنها "تئاتر گلوب"(1599)  اشاره نمود که توسط کمپانی که شکسپیر نیز در آن سهیم بود ساخته شد.
" تئاتر گلوب" تنها تا سال 1613 استفاده شد. در یکی از شبهای اجرای نمایشنامه هنری هشتم، سقف سالن دچار آتش سوزی شد و ساختمان آن فروریخت. مکان این تئاتر در اوایل قرن بیستم دوباره کشف شد و ساختمان آن در نقطه ای نزدیک به سالن قبلی بازسازی شد.
این سالن های تئاتر می باید میزبان هزاران نفر از علاقه مندان نمایش بوده باشد که به صورت ایستاده می توانستند نمایش را ببینند. تنها اشراف و نجیب زادگان دارای صندلی با دید مناسب به صحنه بودند و فقط آنها می توانستند بنشینند و تئاتر را تماشا نمایند.
اجرای نمایش ها معمولا در بعد ازظهر ها انجام می گرفت. دلیل آن هم این بود که در آن زمان نورهای مصنوعی صحنه ای به وجود نیامده بودند. زنان در اجرای این نمایشنامه ها حضور داشتند ولی برای پوشش دادن و پنهان کرد هویت خود مجبور به استفاده از ماسک بودند. این زنان معمولا از قشر زنان معمولی جامعه نبودند و عمدتا از طبقه مرفه و سطع بالای دوران خود بودند. در بسیاری از نمایشنامه ها نیز، نقش زنان و یا دختران توسط پسران و مردان جوان همراه با آرایش و لباس و ماسک زنانه انجام می گرفت.
در کل تئاتر و نمایش، برای اجرا و نمایش آیین های مذهبی بیشتر کاربرد داشت و رفته رفته این کارکرد تغییر جهت داد و به شکل امروزی خود در قرن بیست و یکم رسید. دست مایه ی اصلی نمایشنامه ها، موضوعاتی مثل "حسد"، "طمع" و "ایمان" بود که بازیگران با پرداختن به این موضوعات به مردم عادی جامعه که حتی برخی از آنها تحصیلات و سواد ابتدایی را نداشتند به نحوی آموزش می دادند
. شاید بتوان گفت پیشرفت فکری و اجتماعی جامعه انگلستان به نوعی مدیون تئاتر قوی و با پایه این کشور می باشد. چرا که امروزه تئاتر در این کشور به یک مرکز فرهنگی مهم بدل شده است و بسیاری از علاقه مندان تئاتر و نمایش، این را یک نیاز می بینند که به تماشای تئاتر بروند و در کنار لذت بردن از آن، کمی به دانش و فهم خود نیز اضافه نمایند.
چاپ شده در هفته نامه پرشین چاپ لندن 24 فوریه 2012 

No comments:

Post a Comment